دوازده فرمان برای نوشتن
لازم نیست هر کتابی را که منتشر می شود بخوانید و هر کتابی را که دوست دارید بخوانید بخوانید و هر مطلبی را که توی روزنامه ها و مجله ها چاپ می شود و دوست دارید بخوانید بخوانید
نویسنده:جعفر مدرس ملحقی
[1] ننویسید!
اگر حرفی برای گفتن ندارید و کار دیگری به جز نوشتن دارید، لطفاً ننویسید.[2] نخوانید!
لازم نیست هر کتابی را که منتشر می شود بخوانید و هر کتابی را که دوست دارید بخوانید بخوانید و هر مطلبی را که توی روزنامه ها و مجله ها چاپ می شود و دوست دارید بخوانید بخوانید.این گفته ی ابوالفضل بیهقی که « هیچ نبشته ای نیست که به یک بار خواندن نیرزد» مال قبل از اختراع چاپ و اینترنت بود و مال زمانی بود که این همه کتاب به این خوبی و این همه مطالب خواندنی وجود نداشت.فقط کتاب هایی را بخوانید و مطالبی را بخوانید که وسوسه ی خواندنشان دست از سرتان بر نمی دارد و هیچ چاره ای به جز خواندنشان ندارید.[3] حرف نزنید!
درباره ی داستانی که در دست نوشتن دارید و داستان هایی که قرار است بنویسید و حتی درباره ی داستان هایی که نوشته اید هیچ حرفی نزنید و هیچ توضیحی به احدالناسی ندهید- نه به علاقه مندان و کشته مرده های آثارتان و نه به روزنامه نگاران و نه حتی به نزدیکترین دوستتان.[4] روده درازی نکنید!
همیشه خواننده ی خودتان را داناتر و باهوش تر از خودتان فرض کنید و خیال نکنید که همه چی را باید برای او توضیح بدهید.به این ترتیب، خواننده هم درگیر ماجرا خواهد شد و آن چه راهم که نگفته اید خواهد شنید.[5] مبهم ننویسید!
با این که همه چی را نمی گویید و توضیح اضافی نمی دهید، اما هر چه می گویید باید روشن و شفاف و قابل رؤیت باشد و بزند به خال.[6] حکم صادر نفرمایید!
نه در مورد آدم هایی که در نوشته ی شما حضور دارند و نه در مورد ماجرایی که پیش می برید هیچ قضاوتی نکنید.کار شما نشان دادن است، نه حکم صادر فرمودن و راهنمایی و هدایت خواننده.[7] حدیث نفس موقوف!
از خودتان بیایید بیرون و همیشه گم باشید تا آزاد و رها باشید، تا بتوانید از قالب این آدم به قالب آن آدم بروید و آدم ها و ماجراها را به آن صورتی هم که دیگران می بینند ببینید، نه فقط به همان صورتی که خودتان می بینید.[8] ذوق نکنید لطفا!
نه وقتی که می نویسید و رسیده اید به آخر یک فصل و نه وقتی که چاپ می کنید و نه وقتی که منتقدین گرامی برایتان هورا می کشند و نه وقتی که هر جایزه ی کوچک یا بزرگی می گیرید، لطفاً ذوق نکنید و اصلاً فکر نکنید که اتفاق مهمی افتاده است.[9] گوش کنید!
اما این به آن معنی نیست که به هیچ حرفی گوش نکنید.درست بر عکس .به همه ی حرفها و توصیه ها و نقد ها و همه ی به به و چه چه ها و همه ی طعنه ها و بدگویی ها به دقت گوش بدهید و به همه ی آنها فکر کنید، شاید به درد بخورد و جرقه ای توی ذهنتان بزنند و پی به نکته ای ببرید که قبلاً نمی دانستید، اما هیچ توصیه ای را و هیچ حرفی را از جانب هیچ مقامی و هیچ استادی و هیچ منتقد عالم دهر و دانشمندی و هیچ دوست نزدیک و دوری و هیچ عزیز دلی و هیچ مادر دلسوز و مهربانی بدون چون و چرا و دربست نپذیرید.یک گوش برای شنیدن است و یک گوش برای نشنیدن و بیرون راندن شنیده ها.[10] عجله نکنید لطفاً!
شاید لازم باشد که یک نوشته را هزار بار از اول بنویسید و شاید لازم باشد نوشته ای را که هزار بار از اول تا آخر نوشته اید هرگز چاپ نکنید و بریزید توی سطل آشغال.[11] کلک نزنید!
نه به خود و نه به خواننده هرگز دروغ نگویید.کلک توی این کار هرگز جواب نمی دهد.پیش از همه کس، با خودتان روراست باشید.اگر با خودتان روراست باشید و خیالات برتان نداشته باشد، خودتان بهتر از هر کس دیگری می دانید که کجای کارید و اصلاً نویسنده هستید یا نه و حرفی برای گفتن دارید یا ندارید و آن حرفی که برای گفتن دارید به گفتنش می ارزد یا نه و آن داستانی که دارید تعریف می کنید به تعریف کردنش می ارزد یا نه.اگر حرفی برای گفتن ندارید و داستانی برای تعریف کردن ندارید، لطفاً ننویسید و چاپ نکنید و اگر دست خودتان نیست و عشق چاپ دست از سرتان بر نمی دارد و تا وقتی که زنده اید دلتان می خواهد حرفهایی بزنید که به گفتنشان نمی ارزد و داستان هایی بنویسید که به تعریف کردنشان نمی ارزد.لطفاً هر چه زودتر یک فکری به حال خودتان بکنید.یعنی، بدون تعارف، به هر ترتیبی که صلاح می دانید، خودکشی کنید.
[12] هرگز راضی نباشید!
حتی وقتی که در عین روراستی و نه با تعریف های دیگران و هوراهایی که دوست و دشمن برای شما کشیده اند نتیجه ی کار مطلق میل شماست و همان چیزی از آب در آمده است که قرار بوده است از آب در بیاید، خیال نکنید که شاخ غول را شکسته اید: هرگز راضی نباشید و همیشه با خودتان فکر کنید که با صبر و حوصله ی بیشتر و بازنویسی های بیشتر می شد به نتیجه های بهتری رسید و همیشه فکر کنید حیف که چاپ شد.چاپ بدترین اتفاقی ست که برای هر نویسنده ای می افتد.منبع:نشریه خردنامه همشهری(کتاب)، شماره 74
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}